سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بدان کس که تو را سخن آموخت به تندى سخن مگوى و با کسى که گفتارت را نیکو گرداند راه بلاغتگویى مپوى . [نهج البلاغه]
 
سه شنبه 89 مهر 20 , ساعت 10:15 صبح
تنها امید من که نا امیده
امید من دوباره ته کشیده
لحظه به لحظه فکر نا امیدی
این لحظات امونمو بریده
اون که میگفت با دستای دل من
از قفس بی کسی آزاد شد
چی شد که با گریه ی من شاد شد؟
با شبنم اشک من آباد شد؟

از وقتی رفت یه روز خوش ندیدم
خواستم دلم یه گوشه ای بمیره
خسته شدم چه انتظار سختی
یکی بیاد جون منو بگیره
قلب من از تپیدن ش خسته شد
نبضم با ضربه های معکوس مرد
قلب من از خستگی خوابش گرفت
این دل نا امید و مایوس مرد

شاید صدای زخمیه دل من
مرهم زخمای دل تو باشه
زخمای دلت
شاید که قصه ی جدایی من
نذاره هیچکی از کسی جدا شه

از وقتی رفت یه روز خوش ندیدم
خواستم دلم یه گوشه ای بمیره
خسته شدم چه انتظار سختی
یکی بیاد جون منو بگیره
قلب من از تپیدن ش خسته شد
نبضم با ضربه های معکوس مرد
قلب من از خستگی خوابش گرفت
این دل نا امید و مایوس مرد



لیست کل یادداشت های این وبلاگ